عارفهعارفه، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

من و خواهر عزیزم

باز بو گندمهر

ببخشین خواهر جون من اینجا مینویسم وبلاگ خودم رو دوست ندارم. چون هیچ عشقی پشتش نیست اما عاشقه وب تویم چون یکی عاشقشه امروز ٢٨شهريور سال٩٠وداره سال تحصیلی٩٠-٩١به سلامتی شروع میشه یادش به شر چه ناظمای افریته ای رو تحمل کردیم   امسال امیدوارم ناظمش خوب باشه و گیر بی خود نده امسال میرم مدرسه ی تیزهوشان خیلی خوشحالم امیدوارم تو هم بتونی اونجا تحصیل کنی فول میدم تا میتونم کمکت کنم تا موفق بشی از دست این مامان و بابا که اختلاف سنیمونو زیاد کردن البته شما نیازی به کمک من نداری بس که باهوشی دختر جان تن اینشتین رو به لرزه در اوردی اساسی هم حافظت عالیه هم هوشت فقط بدون خیلی عاشقتم بای تا های ...
9 مهر 1390

ارث شیرین!!!

شلینگ عارفه جون داداش خوبی عزیزم حتما تعجب کردی که ارث شیرین چیه؟؟؟ امیدوارم تا روزی که این مطلب رو میخونی هنوز هم ارث شیرین بر پا باشه ماجرا از این قراره مادر بزرگ و پدر بزرگ مامان وقتی فوت شدن یه خونه ازشون به ارث رسید اون خونه که من تا حالا حتی ندیدمش رو دادن اجاره و به جای اینکه هر سال بچه های مرحوم پول اجاره رو تقسیم کنن بین خودشون به همه ارث میدن!!!! حتی ماها!!!! اونا هر سال پول جمع آروی شده رو ور میدارن یک افطاری خوش مزه به همون میدن البته کاراشم تقسیم میشه تا کسی اذیت نشه و نو عروسا یاد بگیرن در حد یه عالمه تدارک دیدن چه جوریه؟؟؟ مثلا ما و چند نفر که کمی مامانمون وارد شده بودند و یاد داشتن سبزی رو پاک کن این عمل...
12 شهريور 1390

روزی لباس هایت را خودت تا کردی

عارفه خانومی داداش خوبی مماغت کوچولو و عمل کرده است!!! عزیز دلم امروز یه کار خوب انجام دادی نمرت ٢٠ چون خیلی خیلی خوب بود امروز خودت تونستی لباسای قشنگت رو جمع کنی منم کمکت کردم ولی بیشتر خودت کردی یادت باشه من اولین نفر یم که بهت یاد داد لباسات رو خودت تا کنی آخر شب هم عمه جون اومدن ولی حیف که مهدیه نیومده بود ولی قول دادن که یه روز مهدیه جون رو بیارن آخر شب هم همگی خوابیدم اشپر خواهر عزیزم بوس داداشی ...
31 مرداد 1390

90/5/29

ای وای از دست تو دختر. چه قد اتوبوس سواری دوست داری امروز بامامانی و بابایی که خیلی  دوست دارن رفتیم حرم   اونم از نوع شهروند خوب بودن و اتوبوس سواری کردن شما و مامان که عقب مثه خانوما نشته بودی کلی کیف کردی اما من وبابا پاهامون درد گرفت اما لذت بردن شما باعث میشد کلی کیف ننیم«کنیم به زبان عارفستونی ننیم» خیلی دوست دارم میدونی چیگد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ قد ستاره های آسمون البته واسه یه لحظه شه ...
29 مرداد 1390

اول اولش

سلام. من حامدمتولد ٢٢/١٠/٧٨ یک موجود فوق العاده در روز٥/١/٨٧پرید تو خونه ی ما شالپ خیلی خیلی ناز بود مثه یه فرشته ی آسمونی خواهر من فوق العاده بود مثه خودم موز مار زیبا و باهوش من که یه عمری تنها بودمکلی خوشحال شدم میدونین چه قدر اینگد آخه ی یادش به خیر الان سه ساشه این وبلاگ وبلاگ رو وقتی تونست بخونه نشونش میدم تا کلی کیف کنه همین الان کنارمه و داره تو کمدم فوضولی میکونه موش داداش  تازه الانم میگه عکسای کوچیکیش رو بزارم ما باهم ١٠ سال اختلاف سنی داریم ولی از دوتا دوقولو هم بهم نزدیک تریم فقط اینو بگم عارفه دوست دارم راستی من دوتا وب دیگه دارم یکی اینشتین وارد میشود و دیگری ساکت که به او...
29 مرداد 1390
1